English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4875 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I've got to watch what I eat. U باید مواظب رژیمم باشم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I've got to watch what I eat. U من باید مواظب به آنچه می خورم باشم. [که چاق نشوم]
My curfew is at 11. U من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
if i be U اگر باشم
I owe her a grudge U حق دارم که با اولج باشم
if i were you U اگرمن جای شما باشم
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I wI'll come tommorow if at all. U اگر آمدنی باشم فردا می آیم
Look out! U مواظب باش !
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
Mind what you're doing! [Be careful!] U احتیاط کن [مواظب باش ] !
to guard against danger مواظب خطر بودن
Take care of yourself! U مواظب خودت باش !
keep an eye on things. U مواظب جریان باش
Be careful ! U احتیاط کن ( مواظب باش )!
to watch children U مواظب بچه ها بودن
Watch the child ! U مواظب بچه باش !
Watch your health! U مواظب سلامتی خودت باش!
Be careful not to burn the meat . U مواظب باش گوشت رانسوزانی
Be carfull not to breathe a word . U مواظب باش نفست درنیاید
Be carful of your health . U متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
Be carefull not to spI'll the food . U مواظب باش غذاهارانریزی زمین
Mind your head! U مواظب سرت باش! [که به جایی نخورد]
Watch yourself up on the roof. U مواظب خودت روی پشت بام باش.
Could you watch my bag [for me] until I get back? U آیا می توانی مواظب کیف من باشی تا من بر گردم؟
judy U در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
Bye and take care of yourself! [leaving phrase] U خداحافظ و مواظب خودت باش! [عبارت هنگام ترک ]
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
One day I want to have a horse of my very own. U روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
Can you watch the dog for us this weekend? U آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
I like to be friends with you. U من دوست دارم با تو دوست باشم.
there is a rule that... U که باید.....
must U باید
shall U باید
maun U باید
in due f. U باید
ought U باید
to have to U باید
should U باید
the f. of a table U باید
outh U باید
i must go U باید بروم
i ougth to go U باید رفت
how shall we proceed U چه باید کرد
it is to be noted that U باید دانست که
as it deserves U چنانکه باید
i ougth to go U باید بروم
It must be granted that … U باید تصدیق کر د که …
i ought to go U باید بروم
ought U باید وشاید
one must go U باید رفت
you must know U باید بدانید
it is necessary to go U باید رفت
it is necessary for him to go U باید برود
We have to go as well. U ما هم باید برویم .
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
You should have told me earlier. U باید زودتر به من می گفتی
the needful U انچه باید کرد
to do a thing the right way U کاری راچنانکه باید
shall i go? U ایا باید بروم
prettily U بخوبی چنانکه باید
he needs must go U ناچار باید برود
it is to be noted that U باید ملتفت بود که
comme il faut U چنانکه باید وشاید
Let us see how it turns out. U باید دید چه از آب در می آید
Water must be stopped at its source . <proverb> U آب را از سر بند باید بست .
I must leave at once. باید فورا بروم.
he must have gone U باید رفته باشد
One must suffer in silence. U باید سوخت وساخت
enow U بسنده انقدرکه باید
chicane U مانعی که باید دور زد
it is to be noted that U باید توجه کردکه
you might have come U باید امده باشید
to d. what to say U اندیشیدن که چه باید گفت
What can't be cured must be endured. <idiom> U باید سوخت و ساخت.
you must go U شما باید بروید
meetly U چنانکه باید و شاید
I have some letters to write . U چند تا کاغذ باید بنویسم
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
Two witnesses should testify. U دو شاهد باید شهادت بدهند
how shall we proceed U چگونه باید اقدام کرد
loads U کاری که باید انجام شود
i must answer for the damages U ازعهده خسارت ان باید برایم
Protocol must be observed. U تشریفات باید رعایت شود
load U کاری که باید انجام شود
There must be a catch(trick)in it. U باید حقه ای درکار باشد
I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary. U بااین حقوق کم باید بسازم
One must take time by the forelock . U وقت را باید غنیمت شمرد
There must be some mistakes. باید اشتباهی شده باشد.
One must tackle it in the right way. U هرکاری را باید از راهش وارد شد
if i know what to do U اگر میدانستم چه باید کرد
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
it needs to be done carefully U باید بدقت کرده شود
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
One must keep up with the times. U باید با زمان آهنگ بود
parting of the ways U جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
One must draw the line somewhere. <proverb> U هر کس باید ید و مرزش را مشخص کند .
to which side do I have to turn? U به کدام طرف باید بپیچم؟
We had to queue [line] up for three hours to get in. U ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
You must make allowances for his age . U باید ملاحظه سنش را بکنی
She must be at least 40. U او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
backlog U کاری که باید انجام شود
Every day that you go unheeded, you need to count on that day U هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
you shoud rinse it in lukewarm water. U در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
backlogs U کاری که باید انجام شود
he is much to be pitted U بحالش باید رحم کرد
We must find a basic solution. U باید یک فکر اساسی کرد
It must be quiet. باید ساکت و آرام باشد.
You have to go back to ... شما باید به طرف ... برگردید.
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it . U کلکی درکار باید باشد ( هست )
There must be some mistakes. باید اشتباهی روی داده باشد.
i know how to do it U میدانم چطور باید اینکار را کرد
operand U که باید توسط عملگرا اجرا شود
I should bring you round to my way of thinking . U باید تو راهم با خودم همفکر کنم
Do I have to change busses? U آیا باید اتوبوس عوض کنم؟
How many times do I have to tell you that … U چند بار باید به شما بگویم که ...
Do I have to change trains? U آیا باید قطار عوض کنم؟
integrand U جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
How can you ask? U این باید واضح باشد برای تو
blank U فضایی در فرم که باید کامل شود
blankest U فضایی در فرم که باید کامل شود
It must have a solid foundation. U اساس کار باید محکم باشد
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs). U باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
you must know this U شما باید این مطلب را بدانید
Why should I take the blame? U چرا من باید تقصیر را به گردن بگیرم؟
a bitter pill to swallow <idiom> U یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
We should be leaving now. U باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
You must have respect for your promises. U باید بقول خودتان احترام بگذارید
One must take the bad with the good . U باید خوب وبدش راقبول کرد
The football field must be marked out. U زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
You must account for every penny. باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
Only dead fish swim with the flow [stream] . <proverb> U در زندگی باید بجنگیم. [ضرب المثل]
A bitter pI'll to swallow. U چیز تلخ وناخوشایندی که باید پذیرفت
You will need to spend some money on it. U تو باید برایش پول خرج بکنی.
unauthorized U آنچه باید مجوز داشته باشد
disclose U یات چیزی که باید مخفی می ماند
discloses U یات چیزی که باید مخفی می ماند
We must settle the price first. U اول باید قیمت راطی کرد
why need he say that U چرا باید این سخن را بگوید
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
It must be put up to the prime minister . U باید بعرض نخست وزیر برسد
today of all days U از همه روزها امروز [باید باشد]
actions U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
disclosing U یات چیزی که باید مخفی می ماند
We must inquire into this matter. U درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
I don't know what to do with that. U من نمی دونم باهاش چه کار باید بکنم.
loads U تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
tasks U کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
task U کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
previous examination U نخستین امتحانی که درجه A.B در کمبریج باید داد
I must think things over. U باید راجع به این چیز ها فکر کنم
strike while the iron is hot U تا تنور گرم است باید نان پخت
now this man was lying U باید دانست که این مرد دروغ میگفت
Those who lose must step out. U هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
Now, of all times! U از همه وقتها حالا [باید پیش بیاید] !
Do I have to pay a supplement? U آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
The craps should match the curtains. U پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
qualifying shares U سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
load U تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
job U مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
jobs U مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
i will t. you for the book U شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
You really ought to take better care of yourself. U شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
wicket U دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
wickets U دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
to have to bite the bullet <idiom> U باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت
you must a for that conduct U باید از این طرز رفتار پوزش بخواهید
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter. U پای این کار باید محکم بایستی
notify party U فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
a stitch in time saves nine <proverb> U علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
reportable incident U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
I must get hold of her at all costs. U بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
I'd U مخفف should I و Iwouldبمعنی من میبایستی و Ihadبمعنی من باید و من داشتم
make hay while the sun shines U تا تنور گرم است باید نان راپخت
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
current liabilities U بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
scale of weights U جدول وزنهایی که اسب مسابقه باید تحمل کند
round vowel U حرف صدایی که درتلفظ ان باید دهان یا لب را گرد کرد
I must make an early morning start. U باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
makeweight U مقدار کمبودی که باید به وزن چیزی اضافه شود
proportional tax U مالیات که هرفرد بدون توجه به مقداراموالش باید بپردازد
We ought to (should)examineit in all itsaspects. U باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
You will have to pay duty on this. شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
multiple U نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود
initialled U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialling U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initials U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
Babies should be classified as antidepressants. U نوزادان را باید در گروه داروهای ضد افسردگی قرار داد.
overhead U کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
You have to listen to me. U شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com